دفاع غیرتهاجمی Non-offensive defense
اصلی که به موجب آن، کمینه ساختن آمادگی های نظامی تهاجمی و بیشینه ساختن آمادگی های تدافعی خطر وقوع جنگ را کاهش، و در صورت وقوع جنگ، مبنای کارآمدی برای دفاع از جامعه در اختیار قرار می دهد. دفاع غیرتهاجمی را
نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
اصلی که به موجب آن، کمینه ساختن آمادگی های نظامی تهاجمی و بیشینه ساختن آمادگی های تدافعی خطر وقوع جنگ را کاهش، و در صورت وقوع جنگ، مبنای کارآمدی برای دفاع از جامعه در اختیار قرار می دهد. دفاع غیرتهاجمی را اغلب مترادف با اصطلاحاتی چون دفاع غیرتحریک آمیز، دفاع تدافعی، و دفاع سرزمینی به کار می برند. فرض محوری تمامی این مفاهیم آن است که توانایی های آشکارا دفاعی، دیگران را از نیات ما مطمئن می سازد و بدین ترتیب، با آرام ساختن مسابقه تسلیحاتی و کاهش خطر وقوع جنگ پیشگیرانه به خلاص شدن از معمای امنیت یا تخفیف آن کمک می کند. دفاع غیرتهاجمی برخی جنگ افزارها را تهاجمی و برخی را تدافعی نمی داند بلکه معتقد است که ترکیب کلی جنگ افزارها و سیاست هاست که نیات تدافعی ما را می رساند.
عمده ترین مزیت های نظامی (جنگی) دفاع غیرتهاجمی این است که به طور کلی دفاع از قلمرو به سربازان کم تری نیاز دارد تا فتح قلمرو جدید؛ سربازانی که سرگرم دفاع از میهن خویش اند در مقایسه با سربازانی که به تهاجم می پردازند به احتمال قوی روحیه بهتری خواهند داشت و بهتر خواهند جنگید؛ و طرفی که مشغول دفاع است از شرایط محلی اطلاعات بهتری دارد. در کنار این مزیت ها، دفاع غیر تهاجمی دو ضعف اصلی دارد: فاقد قدرت مانور عملیاتی است و توانایی ضد حمله ندارد. در مورد ضعف نخست، باید گفت که نیروهای مدافع چون ناچارند از قلمرو وسیعی دفاع کنند بیش از حد پراکنده اند و به همین دلیل نمی توانند مانع از آن شوند که مهاجم برای تهاجم اصلی خود بهترین نقطه را انتخاب کند. ضعف دوم هم این است که بسیاری از طرح های ناظر بر دفاع غیرتهاجمی موجب محدودیت جدی توانایی دولت مدافع برای انجام ضد حمله به ویژه در سطح نیروهای راهبردی می شود. این جا مشکل آن است که دولت مدافع باید قادر به بازپس گیری قلمرو اشغالی و در برخی موارد مانند جنگ جهانی دوم قادر به حمله و تصرف سرزمین اصلی دولت مهاجم باشد.
دفاع غیرتهاجمی ریشه های عمیقی در تاریخ دارد که دست کم به مذاکرات کنترل تسلیحات، در سال های میان دو جنگ جهانی (مانند پیمان های دریایی واشینگتن در دهه 1920 و کنفرانس خلع سلاح ژنو در دهه 1930) و رویّه های یکجانبه دولت ها (مانند خط ماژینوی فرانسه و سیاست های دفاعی دولت های کوچک بی طرفی چون سوئد و سویس) باز می گردد. در دهه های 1950 و 1960 برای آرام کردن تنش های موجود در امتداد جبهه اروپای مرکزی که شرق غرب اروپا را از هم جدا می کرد که به ویژه در امتداد مرز میان آلمان غربی و آلمان شرقی پیشنهادهایی برای تشکیل مناطق حائل تدافعی و جداساختن نیروها مطرح شد. ولی این گونه پیشنهادهای تدافعی تحت الشعاع آموزه راهبردی قدرت های بزرگ قرار گرفت که روی جنگ افزارهای هسته ای و بن نگره تندروانه بازدارندگی متقابل کوبنده و تهاجمی تکیه داشت.
اما در دهه 1980 علاقه مندی به دفاع غیرتهاجمی در دو زمینه متفاوت ولی مرتبط با هم قوت گرفت. نخست، با توجه به وخیم تر شدن مناسبات شرق و غرب و طرح های سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) برای نوسازی نیروهای هسته ای میان برد خود و به کارگیری مفاهیم متعارف حمله در عمق خاک دشمن که برای متوقف ساختن نیروهای پیمان ورشو در عمق خاک کشورهای عضو این پیمان طراحی شده بود و هواداران دفاع غیرتهاجمی اعلام کردند که تشکیل ناتو در واقع معمای امنیتی شرق و غرب را تشدید کرده است. بسیاری افراد از تدافعی تر شدن آرایش اتحاد یادشده بر مبنای آمیزه ای از حداقل بازدارندگی هسته ای با تمهیدات متعارف غیرتهاجمی هواداری می کردند. طبق ادعای این عده، چنین رویکردی مسابقه تسلیحاتی را آرام تر می ساخت، خطر وقوع جنگ پیشگیرانه را کاهش می داد، حمایت مردم را جلب می کرد، و جو سیاسی بین المللی را بهبود می بخشید.
دوم، از میانه دهه 1980، اندیشه های دفاع غیرتهاجمی در دل برنامه های اصلاحی موسوم به «تفکر جدید» میخائیل گورباچف رهبر اتحاد شوروی مطرح شد. در چارچوب تفکر جدید، گورباچف و حامیانش با پذیرش دفاع غیرتهاجمی-که در آن زمان پیوند نزدیکی با مفهوم راهبردی امنیت مشترک داشت-پیشنهادهایی برای تدافعی تر و بنابراین مطمئن تر ساختن موضع گیری نظامی ناتو و پیمان ورشو مطرح ساختند.
به موجب این پیشنهادها اتحاد شوروی اصلی ترین نیروهای نظامی تهاجمی خود را از اروپای شرقی خارج می ساخت. در پی این پیشنهادها، گورباچف و حامیانش تا سال 1989 دفاع غیرتهاجمی را به یکی از موضوعات درخور توجه در شرق و غرب مبدل ساختند به نحوی که هر دو اتحادیه نظامی در پیمان نیروهای متعارف اروپا که در 1990 به امضا رسید مقررات تدافعی را پذیرفتند.
در حالی که پایان یافتن جنگ سرد از بسیاری جهات وجوه مهمی از نظریه دفاع غیرتهاجمی را تأیید کرد ولی در دهه 1990 علاقه مندی به این مفهوم شدیداً کاهش یافت. در شرایط سیال تری که پس از جنگ سرد حاکم شد و با در نظر گرفتن جنگ های داخلی فراوانی همراه بود در مورد مناسب بودن دفاع غیرتهاجمی که مشخصاً تمهیدی برای حفظ کشورها در برابر تهدیدات خارجی بود تردیدهایی جدی پدید آمد.
وانگهی با افزایش حمایت از مداخله بشر دوستانه به منزله هنجار بالنده ای که وجود توانایی های نظامی تهاجمی و نه تدافعی را ایجاب می کرد دفاع غیرتهاجمی تا اندازه زیادی از رونق افتاد. محرک اصلی احیای مداخله بشردوستانه در دهه 1990جنگ خلیج فارس در سال های 1991-1990 بود. این جنگ، در عین حال از بسیاری جهات نشان داد که طرح های تدافعی فراگیری که با شرایط خاص رویارویی ایستای دو قطب طی جنگ سرد در اروپا مرتبط بود به راحتی قابل انطباق با محیط امنیتی دهه 1990 نیست. جنگ خلیج فارس ثابت کرد که اتخاذ دفاع غیرتهاجمی توسط دولت های کوچک در برابر همسایگان بزرگ و تجاوزکار به وضوح بی فایده است و برای بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت به یک ضد حمله بین المللی نیاز است. از این گذشته، جنگ خلیج فارس موجب مطرح شدن آموزه جدید دفاع «ماوراء افق» و مشروعیت یافتن دوباره نیروهای مسلح حرفه ای شد (که هر دو با دفاع غیرتهاجمی تعارض داشت). اما ترتیبات برقرار شده پس از جنگ خلیج فارس (مانند قطعنامه آتش بس سازمان ملل متحد و ایجاد مناطق غیرنظامی در امتداد مرز عراق و کویت) بیان آشکار تمایل دولت های پیروزمند این جنگ به محدودساختن عراق بود که نشان از عمق تاریخی وضع هنجارهای تدافعی برای دولت های شکست خورده در پایان جنگ ها داشت.
واقع گرایان اصیل و متخصصان بررسی های راهبردی معمولاً به تمایز میان هجوم و دفاع هنگامی که در چارچوب دفاع غیرتهاجمی مطرح می شود به دیده تردید می نگرند حال آن که برنامه ریزی های نظامی در گرو همین تمایز است. از این گذشته بسیاری از واقع گرایان هنگام پشتیبانی از دفاع ضد موشک های بالستیک به مثابه سیستمی که چون به راستی غیرتحریک آمیز و تدافعی نیست مورد مخالف بیش تر هواداران دفاع غیرتهاجمی است همین تمایز را قائل می شوند. با همه بدبینی های واقع گرایان، دفاع غیرتهاجمی-به دلیل استعدادی که در زمینه تخفیف معمای امنیت دارد-توجه نظریه پردازان طیف رنگارنگی از دیدگاه ها از جمله بررسی های صلح، مکتب بَرسازی و بررسی های انتقادی امنیت را به خود جلب کرده است.
دفاع غیرتهاجمی را باید دارای سه معنای جداگانه دانست که در عین حال مکمل هم اند. معنای نخست آن هواداری از سیاستی هنجاری است. این هواداری به معنی مطرح ساختن پیشنهادهایی برای دولت ها و اتحادیه هاست تا به جهانی هرچه امن تر دست یابند. موقعیت های بسیاری وجود دارد که در آن ها دفاع غیرتهاجمی می تواند به کاهش درگیری کمک کند. برای نمونه، این رویکرد برای شبه جزیره ی کره (که شرایط جنگ سرد را در مقیاس کوچک در خود دارد) و مناسبات روسیه و امریکا، چین و امریکا، و هند و پاکستان مناسب است. در واقع اگر عراق پس از صدام حسین دارای آرایش نظامی تدافعی باشد و ارتش فلسطین هم آرایش تدافعی و جنگ افزارهای سبک داشته باشد می تواند به رفع دو مشکل پردردسر خاورمیانه کمک کند. دفاع غیرتهاجمی در تعبیر دوم به معنای معیاری کلی برای ارزیابی سیاست ها و رویّه های دفاعی همه کشورها اعم از کوچک و بزرگ و قضاوت درباره آن هاست. وجود چنین معیاری از دچار شدن به گرایش برنامه ریزان دفاعی که معیارهای تهاجمی/تدافعی را در مورد همه دولت ها جز دولت خودشان به کار می برند جلوگیری می کند. معنای سوم دفاع غیرتهاجمی آن را به طور کلی با هنجارها و رویّه های تدافعی نادیده مانده ای یکی می گیرد که شالوده سیاست گذاری ها را تشکیل می دهند. (و با طرح ها و پیشنهادهای صریح تفاوت دارند). هنجارها و تضمین های دفاع غیرتهاجمی به موفقیت مذاکرات دیپلماتیک برای اتحاد دوباره آلمان کمک کرد و در بحث منطقه ای پیرامون گسترش نقش امنیتی ژاپن نیز جایگاهی محوری دارد. به لحاظ نظری، این گونه کمک ها حکایت از عمق چشمگیر اندیشه تدافعی در روابط بین الملل دارد که نادیده مانده است.
ـــ توازن تهدید؛ دفاع ضد موشک های بالستیک؛ فرهنگ راهبردی
-1991 Gates,D.Non-Offensive Defence:An Alternative Strategy For NATO?Baisng-Stoke:Macmillan.
-1991 M??ller,B.Resolving the Secutiry Dilemma in Europe:The German Debate on None-Offensive Defence
.London:Brassey's
-1998M??ller,B.et al.Non-Offensive Defence in the Middle East?New York: United Nations Institute for Disarmament Research.
-2002 Wiseman,G.Concepts of Non-Provocative Defence:Ideas and Practices in International Security,Basingstoke:Palgrave.
جفری وایزمن
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
عمده ترین مزیت های نظامی (جنگی) دفاع غیرتهاجمی این است که به طور کلی دفاع از قلمرو به سربازان کم تری نیاز دارد تا فتح قلمرو جدید؛ سربازانی که سرگرم دفاع از میهن خویش اند در مقایسه با سربازانی که به تهاجم می پردازند به احتمال قوی روحیه بهتری خواهند داشت و بهتر خواهند جنگید؛ و طرفی که مشغول دفاع است از شرایط محلی اطلاعات بهتری دارد. در کنار این مزیت ها، دفاع غیر تهاجمی دو ضعف اصلی دارد: فاقد قدرت مانور عملیاتی است و توانایی ضد حمله ندارد. در مورد ضعف نخست، باید گفت که نیروهای مدافع چون ناچارند از قلمرو وسیعی دفاع کنند بیش از حد پراکنده اند و به همین دلیل نمی توانند مانع از آن شوند که مهاجم برای تهاجم اصلی خود بهترین نقطه را انتخاب کند. ضعف دوم هم این است که بسیاری از طرح های ناظر بر دفاع غیرتهاجمی موجب محدودیت جدی توانایی دولت مدافع برای انجام ضد حمله به ویژه در سطح نیروهای راهبردی می شود. این جا مشکل آن است که دولت مدافع باید قادر به بازپس گیری قلمرو اشغالی و در برخی موارد مانند جنگ جهانی دوم قادر به حمله و تصرف سرزمین اصلی دولت مهاجم باشد.
دفاع غیرتهاجمی ریشه های عمیقی در تاریخ دارد که دست کم به مذاکرات کنترل تسلیحات، در سال های میان دو جنگ جهانی (مانند پیمان های دریایی واشینگتن در دهه 1920 و کنفرانس خلع سلاح ژنو در دهه 1930) و رویّه های یکجانبه دولت ها (مانند خط ماژینوی فرانسه و سیاست های دفاعی دولت های کوچک بی طرفی چون سوئد و سویس) باز می گردد. در دهه های 1950 و 1960 برای آرام کردن تنش های موجود در امتداد جبهه اروپای مرکزی که شرق غرب اروپا را از هم جدا می کرد که به ویژه در امتداد مرز میان آلمان غربی و آلمان شرقی پیشنهادهایی برای تشکیل مناطق حائل تدافعی و جداساختن نیروها مطرح شد. ولی این گونه پیشنهادهای تدافعی تحت الشعاع آموزه راهبردی قدرت های بزرگ قرار گرفت که روی جنگ افزارهای هسته ای و بن نگره تندروانه بازدارندگی متقابل کوبنده و تهاجمی تکیه داشت.
اما در دهه 1980 علاقه مندی به دفاع غیرتهاجمی در دو زمینه متفاوت ولی مرتبط با هم قوت گرفت. نخست، با توجه به وخیم تر شدن مناسبات شرق و غرب و طرح های سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) برای نوسازی نیروهای هسته ای میان برد خود و به کارگیری مفاهیم متعارف حمله در عمق خاک دشمن که برای متوقف ساختن نیروهای پیمان ورشو در عمق خاک کشورهای عضو این پیمان طراحی شده بود و هواداران دفاع غیرتهاجمی اعلام کردند که تشکیل ناتو در واقع معمای امنیتی شرق و غرب را تشدید کرده است. بسیاری افراد از تدافعی تر شدن آرایش اتحاد یادشده بر مبنای آمیزه ای از حداقل بازدارندگی هسته ای با تمهیدات متعارف غیرتهاجمی هواداری می کردند. طبق ادعای این عده، چنین رویکردی مسابقه تسلیحاتی را آرام تر می ساخت، خطر وقوع جنگ پیشگیرانه را کاهش می داد، حمایت مردم را جلب می کرد، و جو سیاسی بین المللی را بهبود می بخشید.
دوم، از میانه دهه 1980، اندیشه های دفاع غیرتهاجمی در دل برنامه های اصلاحی موسوم به «تفکر جدید» میخائیل گورباچف رهبر اتحاد شوروی مطرح شد. در چارچوب تفکر جدید، گورباچف و حامیانش با پذیرش دفاع غیرتهاجمی-که در آن زمان پیوند نزدیکی با مفهوم راهبردی امنیت مشترک داشت-پیشنهادهایی برای تدافعی تر و بنابراین مطمئن تر ساختن موضع گیری نظامی ناتو و پیمان ورشو مطرح ساختند.
به موجب این پیشنهادها اتحاد شوروی اصلی ترین نیروهای نظامی تهاجمی خود را از اروپای شرقی خارج می ساخت. در پی این پیشنهادها، گورباچف و حامیانش تا سال 1989 دفاع غیرتهاجمی را به یکی از موضوعات درخور توجه در شرق و غرب مبدل ساختند به نحوی که هر دو اتحادیه نظامی در پیمان نیروهای متعارف اروپا که در 1990 به امضا رسید مقررات تدافعی را پذیرفتند.
در حالی که پایان یافتن جنگ سرد از بسیاری جهات وجوه مهمی از نظریه دفاع غیرتهاجمی را تأیید کرد ولی در دهه 1990 علاقه مندی به این مفهوم شدیداً کاهش یافت. در شرایط سیال تری که پس از جنگ سرد حاکم شد و با در نظر گرفتن جنگ های داخلی فراوانی همراه بود در مورد مناسب بودن دفاع غیرتهاجمی که مشخصاً تمهیدی برای حفظ کشورها در برابر تهدیدات خارجی بود تردیدهایی جدی پدید آمد.
وانگهی با افزایش حمایت از مداخله بشر دوستانه به منزله هنجار بالنده ای که وجود توانایی های نظامی تهاجمی و نه تدافعی را ایجاب می کرد دفاع غیرتهاجمی تا اندازه زیادی از رونق افتاد. محرک اصلی احیای مداخله بشردوستانه در دهه 1990جنگ خلیج فارس در سال های 1991-1990 بود. این جنگ، در عین حال از بسیاری جهات نشان داد که طرح های تدافعی فراگیری که با شرایط خاص رویارویی ایستای دو قطب طی جنگ سرد در اروپا مرتبط بود به راحتی قابل انطباق با محیط امنیتی دهه 1990 نیست. جنگ خلیج فارس ثابت کرد که اتخاذ دفاع غیرتهاجمی توسط دولت های کوچک در برابر همسایگان بزرگ و تجاوزکار به وضوح بی فایده است و برای بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت به یک ضد حمله بین المللی نیاز است. از این گذشته، جنگ خلیج فارس موجب مطرح شدن آموزه جدید دفاع «ماوراء افق» و مشروعیت یافتن دوباره نیروهای مسلح حرفه ای شد (که هر دو با دفاع غیرتهاجمی تعارض داشت). اما ترتیبات برقرار شده پس از جنگ خلیج فارس (مانند قطعنامه آتش بس سازمان ملل متحد و ایجاد مناطق غیرنظامی در امتداد مرز عراق و کویت) بیان آشکار تمایل دولت های پیروزمند این جنگ به محدودساختن عراق بود که نشان از عمق تاریخی وضع هنجارهای تدافعی برای دولت های شکست خورده در پایان جنگ ها داشت.
واقع گرایان اصیل و متخصصان بررسی های راهبردی معمولاً به تمایز میان هجوم و دفاع هنگامی که در چارچوب دفاع غیرتهاجمی مطرح می شود به دیده تردید می نگرند حال آن که برنامه ریزی های نظامی در گرو همین تمایز است. از این گذشته بسیاری از واقع گرایان هنگام پشتیبانی از دفاع ضد موشک های بالستیک به مثابه سیستمی که چون به راستی غیرتحریک آمیز و تدافعی نیست مورد مخالف بیش تر هواداران دفاع غیرتهاجمی است همین تمایز را قائل می شوند. با همه بدبینی های واقع گرایان، دفاع غیرتهاجمی-به دلیل استعدادی که در زمینه تخفیف معمای امنیت دارد-توجه نظریه پردازان طیف رنگارنگی از دیدگاه ها از جمله بررسی های صلح، مکتب بَرسازی و بررسی های انتقادی امنیت را به خود جلب کرده است.
دفاع غیرتهاجمی را باید دارای سه معنای جداگانه دانست که در عین حال مکمل هم اند. معنای نخست آن هواداری از سیاستی هنجاری است. این هواداری به معنی مطرح ساختن پیشنهادهایی برای دولت ها و اتحادیه هاست تا به جهانی هرچه امن تر دست یابند. موقعیت های بسیاری وجود دارد که در آن ها دفاع غیرتهاجمی می تواند به کاهش درگیری کمک کند. برای نمونه، این رویکرد برای شبه جزیره ی کره (که شرایط جنگ سرد را در مقیاس کوچک در خود دارد) و مناسبات روسیه و امریکا، چین و امریکا، و هند و پاکستان مناسب است. در واقع اگر عراق پس از صدام حسین دارای آرایش نظامی تدافعی باشد و ارتش فلسطین هم آرایش تدافعی و جنگ افزارهای سبک داشته باشد می تواند به رفع دو مشکل پردردسر خاورمیانه کمک کند. دفاع غیرتهاجمی در تعبیر دوم به معنای معیاری کلی برای ارزیابی سیاست ها و رویّه های دفاعی همه کشورها اعم از کوچک و بزرگ و قضاوت درباره آن هاست. وجود چنین معیاری از دچار شدن به گرایش برنامه ریزان دفاعی که معیارهای تهاجمی/تدافعی را در مورد همه دولت ها جز دولت خودشان به کار می برند جلوگیری می کند. معنای سوم دفاع غیرتهاجمی آن را به طور کلی با هنجارها و رویّه های تدافعی نادیده مانده ای یکی می گیرد که شالوده سیاست گذاری ها را تشکیل می دهند. (و با طرح ها و پیشنهادهای صریح تفاوت دارند). هنجارها و تضمین های دفاع غیرتهاجمی به موفقیت مذاکرات دیپلماتیک برای اتحاد دوباره آلمان کمک کرد و در بحث منطقه ای پیرامون گسترش نقش امنیتی ژاپن نیز جایگاهی محوری دارد. به لحاظ نظری، این گونه کمک ها حکایت از عمق چشمگیر اندیشه تدافعی در روابط بین الملل دارد که نادیده مانده است.
ـــ توازن تهدید؛ دفاع ضد موشک های بالستیک؛ فرهنگ راهبردی
خواندنی های پیشنهادی
-1997 Butfoy,A.Common Security and Strategic Reform,Basingstoke:Macmillan,-1991 Gates,D.Non-Offensive Defence:An Alternative Strategy For NATO?Baisng-Stoke:Macmillan.
-1991 M??ller,B.Resolving the Secutiry Dilemma in Europe:The German Debate on None-Offensive Defence
.London:Brassey's
-1998M??ller,B.et al.Non-Offensive Defence in the Middle East?New York: United Nations Institute for Disarmament Research.
-2002 Wiseman,G.Concepts of Non-Provocative Defence:Ideas and Practices in International Security,Basingstoke:Palgrave.
جفری وایزمن
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}